ماه آسمون قلبم متینماه آسمون قلبم متین، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

تبسم زیبای زندگی متین

لطفا به ادامه ی مطلب هم سر بزنید+یاد آوری خاطرات

متین جون الان خدا رو شکر یه سال و سه ماهته حالا توی این پست می خوام یه عکس هایی بزارم تا یاد آوری دوران نی نی هات باشه این اولین پارک رفتن متینی بود بابا مامان و دو تا آبجی ها و اون نقطه ی ریز قرمزی هم که اون وسطه داداش متین منه متین خرگوشی در حال هویج خوردن   متین عینکی عکس نا واضح متین جان تو خونه عزیز جون در حال جنگ با زهرا خانوم   متین کوکولو تو گرماب سیزده به در ...
11 آبان 1392

اولین عکس های عشقم

    زیبا ترینم این عکس های اولین لحظه ی دیدنت بود که چقدر خوشحال بودم  همش فکر می کردم نمی تونم تو رو ببینم اون موقعی که رفتیم گل و شیرینی خریدیم تا بیایم و تو رو ببینیم فکر می کردم تا برسیم بیمارستان تو راه تصادف می کنیم و نمی تونم تو رو ببینم یا فکر می کردم خدایی نکرده تو سالم بدنیا نیای و این همه انتظاری که برای دیدن تو کشیدم الکی بوده و حیف شده حالا مشخصات نی نی ما*   محل تولد*قم بیمارستان*ولیعصر ساعت تولد*ساعت 10 صبح روز تولد*دوشنبه نام پزشک*دکتر دیانت فرزند*چهارم و دومین پسر خانواده           ...
2 آبان 1392

متین جان نمی خوای حرف بزنی داداش؟

الان متین حدود یه سال و 2ماهشه ولی حرف نمی زنه البته نه اینکه اصلا ها دوتا کلمه می گه که یکی مامانه و اون یکی ایو البته مامان رو فقط به صرف مامان  نمی گه به همه می گه مامان باز جای امیدواری هست که فقط وقتی تلفن می بینه می گه الو.... بابا ما آرزو به دل موندیم تو به غیر از مامان و ایو یه کلمه ی دیگه هم بگی مامان که دیگه هیچ چی اون روز داشتیم از زنجان برمی گشتیم جلوی یه پارک نگه داشتیم که استراحت کنیم یه دفعه نا خدا گاه نمی دونم از دهنت پرید گفتی *دا*مامان جان انقدر ذوق کرده بود که تو پوست خوودش نمی گنجید آخه فکر می کرد چون تو تاب رو دیدی اینو گفتی بهش می گم مادر من بچه های مردم تو یه سالگی شعر می خونن شما با یه دای ...
28 مهر 1392